گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 64
شرحی بر تصویر منتشر شده منسوب به صاحبالزمان(ع)








مجتبی الساده مترجم: سید شاهپور حسینی در روزهاي اخیر قطعه فیلمی ویدئویی حاوي تصویر شخصی عادي که در مراسم عزاداري
صفحه 48 از 56
در کربلا شرکت کرده است، از طریق پست الکترونیکی (ایمیل)، بلوتوث و سایتهاي اینترنتی در میان محافل شیعیان منطقه خلیج
فارس منتشر شده و گفته شد. که تصویر امام مهدي(ع) است. این مسئله شبهات و تردیدهایی را در مورد درستی یا نادرستی آن
باعث شده است.از اینجاست که ما ناگزیریم از برخی از حقیقتها در مورد مسئله مهدویت آگاهی داشته باشیم و پس از آن
میتوانیم بر درستی یا نادرستی این تصویر حکم دهیم. 1. روایتهاي زیادي وجود دارد که بر زبان آوردن نام واقعی امام مهدي(ع)
را حرام دانسته و این خود به خاطر ترس از به (خطر افتادن جان) ایشان است. حال اگر نام بردن ایشان آنقدر حرمت دارد، پس
پخش تصویر ایشان چگونه است و چه حکمی خواهد داشت؟ 2. روایتهاي زیادي وجود دارد که مشخص کردن وقت و زمان
ظهور امام مهدي(عج) را حرام دانسته و این هم به خاطر پیروزي و موفقیت انقلاب و یا جنبش مبارك ایشان در ابتداي ظهور است.
زیرا در صورت آگاهی دشمنان از زمان ظهور امام(ع)، آنان براي از میان بردن ایشان در آغاز حرکتشان و پیش از آنکه همراه
یاران و اصحابشان قدرت لازم را به دست آوردند، آماده خواهند شد. 3. تواناییها و امکاناتی که در اختیار امام است، قدرت پنهان
. و غائب بودن را بدون هیچگونه نقطه ضعفی به ایشان میدهد و حکایتهاي دیدار با ایشان بزرگترین دلیل بر این مسئله است. 4
روایتهایی که دیدن و مشاهده ایشان را در زمان غیبت، تحریم و تکذیب میکنند، بزرگتر میکنند، بزرگترین دلیل بر این
مسئله است و بهترین مصداق براي اینکه کسی بگوید ایشان را دیده است... و اگر معنی روایتها، ادعاي نائب یا سفیر بودن از
جانب ایشان باشد... از این باب مشاهده امام تطابق مییابد. 5. فراموش نکنیم که در زمان و پیش از ظهور پاك امام(ع) اشخاص
زیادي وجود داشته و یا وجود خواهند داشت که ادعاي مهدویت و مهدي بودن میکنند و روایتها نیز در مورد این مسئله صراحتاً
سخن گفتهاند، سخن گفتهاند، پس در اینجا لازم است که از این مسئله هم غافل نباشیم. باید دانست که عشق و اشتیاق ما نسبت به
صاحبالزمان جانهاي ما فداي او باد ما را وا میدارد که ایشان را در معرض خطر قرار ندهیم؛ و این مسئله چگونه خواهد بود
شیخ علی » . زمانی که دشمنان به دنبال آن هستند که ایشان را از بین ببرند و ما با ساده لوحی خود آنها را در این امر یاري دهیم
در کتاب عصر ظهور گفته است که سازمان اطلاعات امریکا پروندهاي کامل در مورد صاحبالزمان(عج) دارد و این « کورانی
پرونده تنها چیزي که از امام کم دارد، عکس ایشان است. در این حال و به فرض این که این تصویر واقعی و درست باشد، آیا ما
باید مانند کسانی که اخیراً ، این تصاویر را منتشر کردهاند با سادگی تمام تصویر امام را به دشمنان ایشان بدهیم، یا آن را نزد خود
نگهداریم؟ این مسئله چگونه خواهد بود اگر ما بدانیم که به دست آوردن تصویر و عکس ایشان غیر ممکن است، زیرا خداوند
پاك و بلندمرتبه حفاظت و نگهداري از ایشان را در زمان غیبت به عهده گرفته است.در اینجا باید این سؤال را مطرح کرد که آیا
باشد « خیر » این امکان وجود دارد که تصویر و عکس واقعی امام بدون رضایت ایشان به جایی نفوذ کند و رسیده شود؟ اگر پاسخ
پس چرا این تصاویر منتشر شده و تحت چه عنوانی؟ و چرا این تصاویر در میان شیعیان اهل بیت(ع) گسترش یافته است؟! ما باید
براي دریافتن حقیقت امور آگاهی و ادراك داشته باشیم و با عقل حوادث را بسنجیم نه با احساسات، پس واقعیت به دست آوردن
تصویر امام(ع) امري سهل و آسان نیست، در غیر این صورت ما در مورد امکان واقعی یا غیرواقعی بودن این تصویر به شک
میافتادیم.حال شما حکم کنید که آیا این تصاویر مربوط به ولیعصر(ع)، و امام زمان (عج) که جانها فداي او باد است یا
داستانی غیر واقعی و نادرست است؟ ما بیچارگانی هستیم که وقتمان را در جستجوي امام(ع) در خارج به هدر میدهیم در حالیکه
ایشان در دل هر انسان مؤمنی جاي دارند.
تکنولوژي خنثی نیست
گفت و گو با جري ماندر ، جامعه شناس آمریکایی و صاحب نظر و محقق در موضوع تکنولوژي ما در محیط جهانی جدیدي
زندگی میکنیم که همه چیز با تکنولوژي پیوند خورده است. تکنولوژي، تأثیراتی بعضاً شگرف بر انسان میگذارد و قادر است
صفحه 49 از 56
در میان افراد و جامعه تغییراتی گوناگون ایجاد کند. برخلاف تصور رایج، تکنولوژي پدیدهاي خنثی نیست، بلکه در شاکلۀ خود
واجد جهتگیريها و اقتضائات فراوانی است. براي استفاده از یک تکنولوژي، باید قبلًا به مطالعه آثار و پیآمدهاي آن پرداخت تا
زیانهاي آن را به حداقل برسانیم. در همین زمینه با دکتر جري ماندر؛ جامعهشناس، صاحبنظر و محقق در موضوع تکنولوژي
واژهاي است که اغلب در نوشتههاي شما دیده « مگاتکنولوژي » . گفتوگویی انجام شده است که آن را تقدیم شما میکنیم
را براي توصیف یک واقعیت و پدیدة نوظهور به کار میبرم که عبارت است « مگاتکنولوژي » میشود، مفهوم آن چیست؟ من واژة
از تکنولوژیی که از ترکیب چند تکنولوژي گوناگون ایجاد شده است. به عنوان مثال، ما دربارة کامپیوترها به گونهاي سخن
میگوییم که گویا آنها یک تکنولوژي واحد هستند، در حالی که در واقع، آنها ترکیب شده از تکنولوژيهاي عدیدهاي چون:
برق، تلفن و مواد صنعتی گوناگون و … هستند. بنابراین وقتی با کامپیوتر کار میکنیم، پاي یک ارتباط یک به یک در میان نیست،
بکله ارتباط یک شخص با انواع گوناگونی از تکنولوژيها است. ما در محیط جهانی جدیدي زندگی میکنیم که همه چیز با
تکنولوژي پیوند خورده است و ما هر روز و هر دقیقه، در تعامل با آن هستیم؛ یا سوار بر یک ماشین یا درون ادارهاي با انواع
ماشینها، یا متصل به کامپیوترها، یا در حال دیدن تلویزیون، یا در حال قدم زدن در یک خیابان که آن نیز محصول تکنولوژي
است، هستیم. خلاصه اینکه ما در یک محیط و فضاي کاملاً تکنولوژیک زندگی میکنیم. به نظر شما، این محیط و فضا چه
تأثیراتی بر ما خواهد گذاشت؟ درست همانطور که حیوانات در تعامل و تأثیر و تأثر با محیط زندگیشان هستند، ما نیز در حال
تعامل و شکلدهی و شکلپذیري با تکنولوژيهاي دور و برمان هستیم. در طبیعت، حیوانات با تطبیق خود با محیط و در کنش و
واکنش با آن، رشد و پرورش پیدا میکنند و این دقیقاً همان چیزي است که در مورد انسانها نیز اتفاق میافتد و ما انسانها اکنون
در حال شکلپذیري نو و اساسی در همراهی و تعامل با انواع ماشینها و تکنولوژيهاي مدرن هستیم. سازش با تکنولوژيها و
پذیرفته شدن آنها توسط ما، بدان مفهوم است که روند تأثیرپذیري از آنها را پذیرفتهایم. در واقع، ما براي به کارگیري آنها،
چارهاي، جز آنکه تا حدودي شبیه آنها شویم، نداریم. مقصودتان از شبیه شدن به تکنولوژي چیست؟ به عنوان مثال، اگر شما
قصد داشته باشید یک بازي کامپیوتري انجام دهید، باید چشم و دستتان را به سرعت و به طور هماهنگ حرکت دهید. هرچه
ارتباط دست و چشمتان سریعتر و هماهنگتر باشد، شما بازي بهتري انجام دادهاید. بدین ترتیب، آنچه شما با چشمها و دستهایتان
انجام میدهید، به نوعی هماهنگ کردن خودتان با برنامۀ کامپیوتر است و از همینجاست که شما زنجیرهاي از کنش و واکنش را با
تکنولوژي کامپیوتر رقم زدهاید و از همان لحظه که سیستم آگاهی و عصبیتان با کامپیوتر هماهنگ میشود، شما نیز تغییر یافتهاید.
این مطلب دربارة هر تکنولوژي صادق است. مثلاً دیدن تلویزیون، به معناي دریافت تصاویري است که براي هدفی ویژه، خلق
شدهاند. با قبول و پذیرش این تصاویر، شما روند شبیه شدن به آنها و تأثیرپذیري از آنها را آغاز کردهاید و این نکتهاي اساسی در
امر آموزش است که هرگاه شما محیطی را میپذیرید، در همان حال، روند شکلپذیري از آن را آغاز کردهاید. بنابراین، با تماشاي
تلویزیون، شما در حال شکلپذیري بر اساس تصاویري هستید که به دقت، انتخاب و طراحی شدهاند و بر این اساس، وارد یک روند
و اسلوب بسیار مهاجم و تأثیرگذار شدهاید. تلویزیون شما را غرق در تصاویر خودش میکند و به تجدید سازمان اندیشه و
جهانبینی شما میپردازد. نکتهاي که شما پیوسته بر آن تأکید میورزید، این است که بر خلاف پندار بسیاري از مردم، تکنولوژي
خنثی نیست. شاید اگر از منظر استفاده و کاربرد صرفاً شخصی از تکنولوژي و به عنوان مثال کامپیوتر، به موضوع نگاه کنیم، خنثی
به نظر برسد، اما اگر از یک منظر وسیع اجتماعی و سیاسی بنگریم، واقعاً درمییابیم که تکنولوژي به شیوههایی عمیق و گاه
خطرناك، واقعیت ما را تغییر میدهد. ما نیازمندیم دریابیم که چگونه تکنولوژي بر کل سیستم زندگی و محیط ما تأثیر میگذارد.
اگرچه ممکن است ما کامپیوترهایی داشته باشیم بسیار سودمند، یا تلویزیونهایی سرگرمکننده یا ماشینهایی که ما را سریعاً به
مقصد برسانند، اما با این حال، این تکنولوژيها، تأثیرات عمیقشان را بر محیط، جریان زندگی، شیوة اندیشیدنمان، دربارة خود و
صفحه 50 از 56
دیگران، نحوة تعامل ما با طبیعت و نیز بر چگونگی کاربرد انرژي در سیستم زندگی، بر جاي میگذارند. همۀ اینها، دگرگونیهاي
بنیادیی هستند که در درون محیط زندگی ما، به عنوان یک ساختار و سیستم واحد، رخ میدهد. مسئله تنها این نیست که بگوییم
ماشینها عالی هستند؛ چون ما را سریعاً به جایی میرسانند؛ زیرا در همان حال، آهنگ زندگی را شتابناك میکنند، باعث بروز
جنگهاي متعددي بر سر نفت میشوند، مشکل وحشتناك اتلاف و اسراف منابع و انرژي را به وجود میآورند، مستلزم ایجاد
جادههاي آسفالت هستند و باعث تصادفات میشوند و … بنابراین، قبل از اینکه شما رأي به مطلوبیت ماشین بدهید، باید به یک
گروه از پرسشهاي سیستماتیک و بنیادین، جواب بدهید و آنگاه به قضاوت بنشینید. این مسئله در مورد کامپیوتر، تلویزیون و
اصولًا هر تکنولوژي دیگر نیز صادق است. شما براي این استدلال که تکنولوژي ذاتاً خوب یا بد نیست، بلکه بستگی به این دارد که
چگونه از آن استفاده میکنیم، چه پاسخی دارید؟ بله، این از مشهورات مهم زمانۀ ماست و در عین حال یک اشتباه بسیار خطرناك.
این ایده و توهم که تکنولوژي، خنثی و فاقد اقتضائات اجتماعی، سیاسی و زیست محیطی است، واقعاً خطرناك است. شما به انرژي
هستهاي و انرژي خورشیدي که هر دو پدیدهاي تکنولوژیک هستند بنگرید. هر دو صورتی از انرژي هستند اما با تأثیراتی کاملًا
متفاوت بر نظام زندگی و محیط زیست. انرژي هستهاي ذاتاً تمرکز گراست و به دنبال خویش، مؤسسات صنعتی و نظامی متمرکزي
را ایجاد میکند. اکنون هیچ کس نمیداند که با زبالههاي خطرناك اتمی که 250 هزار سال در طبیعت باقی میماند، چه باید کرد؟
اگر قرار باشد قضاوت ما دربارة مثبت یا منفی بودن یک انرژي تنها از این زاویه باشد که چه کسی آن را مورد استفاده قرار
میدهد، مثال این است که بگوییم اگر گروهی از مردم خیّر جمع شده بودند و مدیریت صنعت انرژي هستهاي را بر عهده گرفته
بودند، دیگر مشکلی به عنوان زبالههاي اتمی با عمر 250 هزار ساله وجود نداشت! نه، اینگونه مشکلات و پیآمدها، عموماً ذاتی
تکنولوژي هستند و ربطی به اینکه آدمهاي خوب یا بد ازآنها استفاده کنند، ندارد. اما از آن طرف، انرژي خورشیدي، درست،
نقطۀ مقابل است. این انرژي، ذاتاً محلی و غیر متمرکز است. هر کس به راحتی میتواند از این انرژي استفاده کند. انرژي خورشیدي
گران نیست و آحاد جامعه بدون آنکه نیازي به ایجاد شبکۀ سراسري برق و انرژي باشد، میتوانند از آن استفاده کنند، بدون آنکه
آثاري منفی و زیانبار از خود بر جاي گذارد. بعضی از افراد فکر میکنند که کامپیوترها ذاتآً محلیاند به همان معنایی که شما در
مد نظر دارید زیرا آنها، مؤسسات و مراکز قدرت محلی ایجاد میکنند و مردم را به شیوههایی جدید با هم مرتبط میکنند. بله! اما
این مثالی دیگر از خطایی است که تبدیل به یک دید رایج و مسلط میشود. افراد با کامپیوتر، مقالهشان ویرایش میکنند، با
دوستانشان و افراد همفکرشان را رابطه برقرار میکنند و … اما کامپیوتر این واقعیت را که مؤسسات، شرکتها، دیوانسالاري
تجاري، ارتشها و دولتهاي متمرکز و مقتدر، قادر هستند همان کامپیوترها را براي ارتباطاتی بسیار بزرگتر و به عنوان قدرتی
بسیار عظیمتر مورد استفاده قرار دهند، تغییر نمیدهد. از همینرو، شبکۀ کامپیوتري اینترنت نمیتواند روند قطع درختان جنگلها و
یا سفتهبازي جهانی را که بر سرنوشت کل جوامع تأثیر میگذارد، متوقف نماید. این تکنولوژيها باید از تمامی ابعادشان مورد
ارزیابی قرار بگیرند، نه فقط از یک بعد خاص. من با این نکته که کامپیوترها شما را قادر میسازند که کارتان را بهتر انجام دهید،
سیستم متمرکز » مخالفتی ندارم، اما این یک توهم است اگر معتقد شویم که نوع استفادة ما از کامپیوتر میتواند به طریقی، معضل
را حلّ کند. در کتابتان با عنوان: در فقدان سرزمین مقدس، این موضوع را مطرح کردهاید که ما نیازمند آنیم که قبل از « قدرت
ایجاد و ساخت تکنولوژيها، به طور جديتر و منسجمتر، دربارة تأثیرات آنها به اندیشه و تأمل بپردازیم. بلکه، اگر شما
مقداري وقت و اندیشه صرف فهم تواناییها و ظرفیتهاي تکنولوژيها کنید و تمام جهتها و مسیرهایی را که آنها
میتوانند در آن قرار گیرند، ببینید، آنگاه مطالب فراوانی در اینبارة این که چگونه مورد استفاده قرار خواهند گرفت [و چه تبعاتی
خواهند داشت] درخواهیم یافت. این یک ضرورت است که این نکات را قبل از استفاده از یک تکنولوژي، دریابیم تا حتیالامکان
ما چه میدانیم که یک تکنولوژي چگونه از آب در » : در مسیري که با آن موافق نیستیم، قرار نگیرد. البته مردم خواهند گفت
صفحه 51 از 56
موضوعی که در کتاب در فقدان سرزمین مقدس مورد بحث قرار گرفته، این است که ما .« خواهد آمد و چه نتایجی خواهد داشت
میتوانیم بفهمیم که نتایج کاربرد یک تکنولوژي چیست. ما میتوانیم پیشبینی زیادي دربارة تکنولوژيها داشته باشیم. مرگ و
حیات شرکتها به این است که تا چه حدّ دقیق، میتوانند کاربردها و منافع محصولاتشان را پیشبینی کنند. هیچ شرکتی مقدار
زیادي از دلارهایش را براي ساخت یک تکنولوژي، بدون آنکه قبلًا دربارة هر گونه سود و زیان آن مطالعه کند، هزینه نخواهد
کرد: آیا ممکن است معیوب شود؟ آیا نتایج وخیم کوچک یا بزرگی به بار نخواهد آورد؟ و …شرکتها درصدد آنند که همه
چیز را دربارة تکنولوژي در دست ساختشان بدانند و به همین دلیل، مبالغ زیادي براي فهمیدن نتایجی که تکنولوژيها به بار
میآورند، هزینه میکنند و البته آنچه آنها دربارة تکنولوژيها میگویند، جنبههاي مثبت و فواید آنهاست و در مورد آن روي
سکه و بُعد زیانبار تکنولوژيها، حرفی به میان نمیآورند. ما خود باید آن روي سکه را دریابیم، قبل از آنکه تکنولوژي، بیش از
حد بر ما مسلط شود. تصور کنید اگر هفتاد یا هشتاد سال قبل دربارة تأثیرات اتومبیل، مطالعات و پیشبینیهایی انجام داده بودیم،
وضعیت امروز آمریکا چقدر متفاوت میبود. هرگاه در ترافیک یک بزرگراه لوسآنجلس گیر میافتم، در مورد آنچه که منافع
پیشرفتهاي تکنیکی، خوانده میشود، دچار تردید میشوم. خوب این موضوع ثابت شده است که در دهه ي 1930 صنعت اتومبیل
و صنعت نفت، تبانی کردند که سیستم حمل و نقل عمومی لوسآنجلس را که سیستمی بسیار کارآمد بود تخریب و نابود کنند.
سیستم حمل و نقل سانفرانسیسکو نیز بسیار خوب بود. در این سیستم، از ترنهایی استفاده میشد که شما را خیلی سریع و راحت به
اوکلند میرساند. اما ترنها تعمداً از دور خارج شدند. صنایع اتومبیلسازي و شرکتهایی نفتی، تبانی کردند که سیستم حمل و نقل
راهآهن را متلاشی کرده و بزرگراهها را جایگزین آن کنند. اکنون مردم حیراناند که با این همه ماشین، چه کنند و در اینباره
دهکدة » میاندیشیند که چگونه مجدداَ راهآهن را برپا نمایند. یکی از جالبترین فرازهاي کتاب شما آنجاست که سفرتان را به
در شمال غربی کانادا که با زنان سرخپوست دربارة تأثیرات تلویزیون گفتوگو کردهاید توضیح میدهید. لطفاً آن را « مکِنزي
که متشکل از زنان سرخپوست بود، « مجمع زنان بومی سرزمینهاي شمال غرب » براي ما بیان کنید. من از سوي سازمانی با عنوان
همان جایی بود که ماهوارة اتمی روسیه چند سال قبل در آنجا سقوط کرد. آن روزها همه « دهکدة مکِنزي » . دعوت شده بودم
نگران بودند که این ماهواره در لندن و نیویورك سقوط کند، اما در سرزمینی پوشیده از یخ در کانادا سقوط کرد. من هم به همین
منطقه دعوت شده بودم و روزي که به آنجا رسیدم، دماي آن 40 درجه زیر صفر بود. در منطقۀ مکنزي 22 گروه بومی وجود
داشت که در یک پهنۀ گسترده پخش و ساکن شده بودند. آنان همچنان داراي یک اقتصاد سنتی و موفق مبتنی بر شکار و
ماهیگیري بودند و به طور اشتراکی در خانههاي چوبی زندگی میکردند. من به آنجا دعوت شده بودم، چون به تازگی پاي
مشاهده کرده بودند که تغییرات تکاندهندهاي در گروههاي بومیاي که « مجمع زنان بومی » . تلویزیون به آنجا باز شده بود
تلویزیون در میان آنها رسوخ کرده بود، رخ داده بود. مردان، دیگر اغلب، در شرایط یخبندان براي ماهیگیري از خانه خارج
نمیشدند. همچنین دیگر از حیوانات، مراقبتهاي لازم به عمل نمیآمد. از تمایل کودکان به بازيهاي سنتی و بومی بیرون از
خانه، کاسته شده بود و کمکم تقاضاهایی نو پیدا کرده بودند. مثلًا بهانۀ اتومبیلسواري میگرفتند، با وجود آنکه در آنجا اساساً
جادهاي وجود نداشت! دیگر، همسایهها به طور دستهجمعی براي گشت و گذار از خانه بیرون نمیزدند و با هم به پخت و پز و
خوردن نمیپرداختند و کارهاي گروهی، کمتر میکردند. خلاصه آنکه زندگی جمعی آنها دچار تغییرات ناگهانی شده بود.
مهمترین چیزي که آنها به من گفتند، از بین رفتن سنت قصهگویی بود. رسم آنها بر این بود که شبها، پیرمردها، کودکان و
جوانان فامیل را در اتاقی گرد میآوردند و براي آنها قصههاي سنتی و داستانیهایی از گذشتهشان میگفتند. با شنیدن این قصهها،
کودکان و جوانان با هویت و تاریخ و نقاط درخشان گذشتهشان آشنا میشدند و چگونه زندگی کردن در آن محیط سخت را
میآموختند؛ داستانهایی که آنها را به ریشههایشان پیوند میداد. همچنین بیرون زدن پیران و جوانان با یکدیگر نیز به نوبۀ خود
صفحه 52 از 56
بسیار مهم بود. موجی از محبت و دوستی بین بزرگ و کوچک وجود داشت و کوچکترها به ارتباط و تعلقشان با پدربزرگها و
مادربزرگها افتخار میکردند، اما همۀ اینها با ورود تلویزیون، دچار آسیب و تخریب شده بود. سنت قصهگویی اکنون دیگر
میپرداختند. در « سریال دالاس » جایی نداشت و خانوادهها اعم از کوچک و بزرگ ساکت دور هم جمع میشدند و به تماشاي
این سریال، گروهی از سفیدپوستان، اطراف استخري گرد آمده و به نوشیدن شراب مارتینی و دسیسهچینی علیه یکدیگر مشغولاند
و . … سریال دالاس چه جذابیتی براي آنها میتواند داشته باشد؟ انسانها ذاتاً به گونهاي خلق شدهاند که نسبت به هر چیز نویی
توجه نشان میدهند. این مسئله تا زمانۀ ما امتداد دارد. وقتی که در جنگلها زندگی میکردیم، به اطلاعاتی که از راه حواسمان
دریافت میکردیم، وابسته بودیم و به هر چیز جدیدي که در محیطمان ظاهر میشد، توجه میکردیم. اما در شرایط کنونی، دیگر
این یک حیوان نیست که پشت بوتهاي پنهان شده باشد بلکه یک تکنولوژي تمامعیار است که بر شعور ما تأثیر میگذارد و بسیار
مشکل است که ما به گونهاي ذاتی، خود را تغییر دهیم تا در برابر تغییرات تکنولوژیک از خود محافظت نماییم. ما انسانها ذاتاً به
آنچه میبینیم، اعتقاد پیدا میکنیم. ساختار وجودي ما به گونهاي است که دیدن مساوي است با اعتقاد پیدا کردن. اگر ما پرندگانی
در حال پرواز و مهاجرت به سمت جنوب ببینیم، معتقد میشویم که براي ادامۀ زندگیشان، به طرف جنوب پرواز میکنند. امروز ما
از جنگل بیرون آمده و در شهر زندگی میکنیم و شدیداً وابسته به اطلاعاتی هستیم که [از طریق رسانهها] به ما ارائه میشود. وقتی
ما تصاویري را در تلویزیون میبینیم، نمیدانیم که چگونه میتوان به آنها اعتقاد پیدا نکرد. تلویزیون بسیار قدرتمند و گیرا است.
بله، البته آنها سریال دالاس را میبینند، سریالی که کاملاً با فرهنگ آنها بیگانه است. وقتی که آنها به تماشاي تلویزیون
مینشینند، قهراً میخواهند چیزهایی را ببینند که متفاوت از فرهنگ اجتماعی سرخپوستی است که دور هم جمع شدهاند و تلویزیون
این امکان را براي آنها فراهم میکند. تلویزیون یک وسیلۀ رؤیایی است. براي من جالب بود که شما را زنان دعوت کرده بودند،
نه مردان. من دلیلش را به درستی نمیدانم، اما حدس میزنم بدان دلیل باشد که چون زنان حافظان خانواده هستند، نگران فروپاشی
آن شدهاند. دربارة روابط شخصیتان با تکنولوژي براي من توضیح دهید، آیا شما اتومبیل دارید؟ من تعداد زیادي از
تکنولوژيهاي مدرن را دارم. غیرممکن است که امروز کسی در میدان فعالیت حضور داشته باشد اما ارتباطی با تکنولوژي نداشته
باشد. شما اتومبیل دارید؟ ماندر: بله دارم! کامپیوتر چطور؟ نه، از کامپیوتر استفاده نمیکنم. احساس من این است که کامپیوترها
واقعاً به طور جدي، شیوة اندیشیدن ما را تغییر میدهند. کامپیوترها بسیار سریعتر و بدتر از هر تکنولوژي دیگر، در حال دگرگون
کردن دنیا هستند. از این رو، واقعاً مایلم از کامپیوتر فاصله بگیرم. از سوي دیگر، این یک تناقض است؛ زیرا من نویسنده هستم و هر
مطلبی را که مینویسم نهایتاً براي انتشار، وارد کامپیوتر میشود. اتومبیلی که سوار آن میشوم، حاوي کامپیوتر است.
میکروفونهایی که الان در مقابل آنها در حال گفتوگو هستیم، کامپیوتر دارند. ادارهاي که من در آن کار میکنم مملو از
کامپیوتر است بنابراین گریزي از کامپیوتر نیست. شما تلویزیون دارید؟! گویا شما میخواهید به نوعی ریاکاري من را اثبات کنید.
ببینید شما کتابی نوشتهاید با عنوان چهار دلیل براي حذف تلویزیون اما با این حال در خانه تان تلویزیون دارید؟ من در این باره
کنجکاو شدم. این مطلب، آنقدر هم مهم نیست. من هماکنون پشت دو میکروفون نشستهام و در حال گفتوگوي رادیویی هستم.
من گاهی براي سخنرانی با هواپیما سفر میکنم. کفشی که به پاي من است، مصنوع ماشین است. در خانه، من از لامپ و ابزار
خانگی برقی استفاده میکنم. [اکنون دیگر گریزي از این تکنولوژيها وجود ندارد] مهم آن است که هر کسی رابطهاي را با
تکنولوژي برقرار کند که بتواند تشخیص دهد چه چیزي مهم و ضروري و چه چیزي غیرضروري است. از اینکه در این گفتوگو
شرکت کردید، متشکرم. من در برنامههاي رادیویی شرکت میکنم. رادیو چند مزیت دارد: رسانهاي کمهزینهتر و غیرمتمرکزتر
است و قدرت تخیل و تفکر شنوندگان را فعال نگه میدارد، اما با این حال به عنوان یک رسانۀ گروهی، همچنان مشکلات خاص
خود را دارد. آنچه ضروري است مردم انجام دهند، این است که آنها به چه تکنولوژيهایی نیاز دارند؟ چرا نیاز دارند؟ و کوشش
صفحه 53 از 56
کنند تا حد امکان با آن کنار بیایند. [و بیجهت آنها را گسترش ندهند] من میتوانستم بروم در مزرعهاي و با گاوان نر کار کنم؛
اما مطمئن نیستم براي من، این کار سودمند باشد. من باید ضرورتهایی را تشخیص دهم، در متن جامعۀ کنونی بمانم و ایدههایم را
تبلیغ و منتشر کنم. همۀ ما در وضعیت خطیري زندگی میکنیم و باید بهترین کاري را که هر یک میتوانیم، انجام دهیم. پینوشت:
www.frictionmagazine.com 16/9/ ?منبع: 1382
درباره